یا من ارجوه لکل خیر
و آمن سخطه عند کل شر
یا من یعطی الکثیر بالقلیل
یا من یعطی من سئله
یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه
تحننا منه و رحمه
اعطنی بمسئلتی ایاک
جمیع خیرالدنیا و جمیع خیرالاخره
واصرف عنی بمسئلتی ایا
جمیع شرالدنیا و شرالاخرة
فانه غیر منقوص ما اعطیت
و زدنی من فضلک یا کریم..
یا ذالجلال و الاکرام
یا ذالنعماء والجود
یا ذا المن و الطول
حرم شیبتی علی النار
بحرمت محمد و اله الاطهار
و این روز ها و شب ها دلتنگم..
دل تنگ روز ها و شب های عاشقی..
دل تنگ خدای مسجد جامع شهدا..
دل تنگ شب های ابوحمزه...
دل تنگ ناله های خدایی شبستان مسجد...
دل تنگ ستون ها و دیوار هایی ک روزگاری هم دم ناله هایم بودند..
راستی،آی ستون های شبستان مسجد شهدا...
مرا ب یاد می آورید..؟
هنوز هم دلتان برای فریاد ها و ناله هایم تنگ می شود..؟
و من دل تنگ..
و باز هم دل تنگ..
لا حول و لا قوه الا بالله..
العلی العظیم..
حسبنا الله و نعم الوکیل..
نعم المولا.......
و من دلتنگ...
و باز هم...........
و ماندگار خواهد شد برای همیشه،در قلبم:
پانزده،شروع عاشقیم...
ب سادگی تمام ساده هایی ک با تمام سادگی،غوغا می کنند...
ساده ای ب ارزش تمام عشق...
ساده ای ب سردی هوا...
ساده ای ب آرام نا آرام...
ب سادگی همراه هم مقصد شدن..
ب سادگی همراه خدا شدن...
ب زیبایی جمال جبروت...
ب تجلی جمال الهی...
مشکل ما ها اینه که با بی رحمی تموم،سر فرصت ها و ثانیه هامون رو یکی یکی می بریم،
و کار بعدی مون هم اینه که:
می شینیم برای این ثانیه های مردنمون مجلس ختم می گیریم که آخه چرا؟!
پس حواست رو جمع کن که این مجلس ختم،یه تذکری باشه برای شروع کردن ها و حرکتت،
نه اینکه خودش یک سر بریدن جدید باشه و تو رو در خودش نگه داره!
پس فرصت باقی موندت رو ذبح کن و از خدا بخواه که قاتل اونها نباشی و محرومشون نکنی،
که بهشت و جهنم آدمی،با همین لحظه لحظه ها ساخته میشه.
(عین-صاد)
گلابی نوشت:
الهی!
لا تکلنی الی نفسی "طرفه عین" ابدا..
همین!
مادام ک راه نیفتاده ای،مشکل برخورد و تصادف نداری.
فقط مشکل،"ماندن" و "گندیدن" است!
با شروع حرکت،درگیری شروع می شود و با تصمیم تو و انتخاب تو،مبارزه شدت می یابد.
هر چه قدر ارزش تو و انتخاب عمل تو بیشتر شود،هجوم وسوسه ها و شیطنت ها،زیاد تر خواهد شد.
من در هجوم وسوسه ها و درگیری ها می فهمم که ارزش بیشتری به دست آورده ام.
(از نامه های "عین-صاد")
دقیقن یک هفته میگذره،ولی مهم نیست!
انقضاء ندارد!
گلابی نوشت:
ب قول استاد: حکایت ما آدما مث اون کسی می مونه که ته ی چاه گیر کرده.
تمام تلاششو می کنه که از چاه بیاد بیرون.اما همینجوری که از دیواره چاه بالا میاد،متوجه میشه که دبواره چاه آغشته به عسله!
یه انگشت عسل می خوره،خوشش میاد!و شروع می کنه به خوردن باقی عسل ها!و یادش می ره که برای چی داشت از این دیواره عسلی بالا می رفت!
تولدم؟!!مبارک!
فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَلَن یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ محمد/35
پس سستی نورزید،تا به سازش دعوت کنید،با اینکه شما برترید و خداوند با شماست و هرگز چیزی از (پاداش) اعمالتان کم نمی کند.
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها انفال/61
و اگر دشمن آغوش خود را برای صلح باز کرد،شما نیز بال خود را بگشایید و پیشنهاد صلح را بپذیرید.
شاید در نگاه اول به نظر برسه که این آیات همدیگرو نقض می کنن.
و یا این سوال پیش بیاد ک بالاخره چی کار کنیم؟تکلیف ما عمل به کدوم آیه هست؟
اما با ی کم دقت مشخص میشه ک هر کدوم از این دو آیه،اشاره ب جنبه های متفاوتی دارن.
:
سازش بر اساس ترس و سستی و رعب زدگی رو ناپسند می دونه.ک اتفاقن آرزو و علاقه دشمنان هم هست.
چنان ک در آیه 9 سوره قلم هم اومده:
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ
ایشان دوست میدارند که نرمش و سازش نشان دهی ، تا آنان هم نرمش و سازش کنند،
( بدین امید که برخی از فرمانهای خدا را به خاطر آنان ترک کنی ، و در بعضی از مسائل با ایشان همگام و همآهنگ شوی ) .
اما مدارا از موضع قدرت و ترحم بر ضعیف،پسندیدست.
اسلام میگه شما باید از نظر روحیه و امکانات و قدرت در مرحله عالی باشید.اون موقع اگه دشمن تقاضای صلح کرد،بپذیرید.
گلابی نوشت:
تلخیص از تفسیر نور
گلابی بودن یعنی:
سال 92ت،با سال 91ت،فرقی نکنه!
یعنی:
نمره ای ک تو سال 92 ب خودت میدی< or =نمره ای که تو سال 91 ب خودت داده بودی!
ب قول استاد:"وقتی تو مسیر پس رفت باشی،توقع آمرزش،توقعی محاله!"
یعنی:
امید نداشته باشی که خدا گناهان 91ت رو بخشیده و درجا بزنی!
یعنی:
سرتو بندازی پایین و راه بری،تا به معنویت برسی!بدون اینکه چیزی رو بزدایی و چیزی رو بیفزایی!
یه کم سعی کنیم گلابی نباشیم!
ته نوشت:
احیای شب 27م خیلی توصیه شده.
از همگی ال 2آ
یه وقتایی آدم تازه میفهمه اونی ک تا حالا فکر میکرده نیست!
ینی تا حالا فکر می کرده هست!اما حالا می فهمه ک فقط فکر میکرده ک هست!
شایدم بوده و الان فاصله گرفته!
مهم بازگشته!
قال گلابی:گلابی بودن عیب نیست!گلابی موندن عیبه!
این جا هم اومدیم ک گلابی نباشیم دیگه!
با سلام ای آقا،شبتان مهتابی
روز میلاد شما نزدیک است،
عرض تبریک آقا،و کمی بی تابی...
ای نفس ها به فدای کف نعلین شما!
اندکی تند قدم بردارید...
تا به کی هرشب جمعه گوییم:اندکی صبر،سحر نزدیک است؟
صبرمان کم شده آقای عزیز...
باز گوییم شما را تبریک!
روز میلاد شما تبریک است!
گلابی نوشت:
امام زمان عاشق نمیخاد،یار میخاد....
ب قول استاد:طوری زندگی کنیم ک هروقت آقا ما رو میبینه،لبخند ب لبش بیاد و بگه:"خدا حفظش کنه..."
ایشالا ک در مسیر آقا باشیم......