دقیقن یک هفته میگذره،ولی مهم نیست!
انقضاء ندارد!
گلابی نوشت:
ب قول استاد: حکایت ما آدما مث اون کسی می مونه که ته ی چاه گیر کرده.
تمام تلاششو می کنه که از چاه بیاد بیرون.اما همینجوری که از دیواره چاه بالا میاد،متوجه میشه که دبواره چاه آغشته به عسله!
یه انگشت عسل می خوره،خوشش میاد!و شروع می کنه به خوردن باقی عسل ها!و یادش می ره که برای چی داشت از این دیواره عسلی بالا می رفت!
تولدم؟!!مبارک!