بــیوتــن
ارمیا معمر رو که یادتون هست؟
طی اتفاقاتی با آرمیتا پناهی آشنا میشه و به دنبال اون سفر به نیویورک و ادامه داستان...
بیشتر از این توضیح نمیدم!بخونید،پشیمون نمی شید!
قسمت هایی از کتاب که خودم دوس داشتم(مورد علاقه گلابی!):
-صدایی از دل آسمان بلند میشود:"و دیگر آسمان را نخواهی دید!
بعد خودش از خودش خجالت می کشد.چگونه خود را اهل رفاقت حساب کرده است؟با گردن کج جلوی دیسکو ریسکو؟با سینه سپر جلوی شیشه شکسته مشروب میاندار؟نمی داند چه قدر می دود و چه قدر خورشید صبوری می کند و چه قدر به خود دشنام می دهد تا عاقبت....
- از دیسکو ریسکو که نماز بالا نمی رود...
- و کسی در عالم هست که می گوید:"الیه یصعد کلم الطیب" و در هیچ جای کتاب محکمش "من دیسکو ریسکو الیه" را مستثنا نمی کند.
گلابی نوشت:
1.این کتابو اونایی که "ارمیا" رو نخوندن هم می تونن بخونن.
2.همونی که "ارمیا" رو بهم هدیه داد،"بیوتن" رو هم هدیه داد!
3.از دوستانی که این کتابو خوندن یا بعد می خونن،می خوام که نظرشونو راجع به این کتاب بگن.