این نوشته جزء آخرین دست نوشته های مهندس شهید محمد مهدویه:
من یک دانشجوی 20 ساله هستم و الان متوجه شده ام این راهی که من می روم به سر منزل مقصود (شهادت) من را نمی رساند،هر
روز که زندگی نامه ی شهدا را مطالعه می کنم نا امید تر می شوم.
هر چه تلاش می کنم،پس از اندکی تمام ذخایر معنوی خود را به واسطه ی یک گناه از دست می دهم و باز هم نا امیدی.در این سال ها
بعد از نماز فقط برای دنیایم دعا می کردم.ولی اکنون می بینم این دنیا پشیزی ارزش ندارد.خواهشمندم مرا راهنمایی کنید که علاوه
براینکه من را به سر منزل مقصود برساند،همراه با ثبات قدم باشد.
من سال هاست ریش می گذارم و پیراهنم را رو می اندازم و دکمه ی یقه ام را می بندم،ولی فلسفه اش را نمی دانم.
اگر امکان دارد برایم یک راه خوب ارسال کنید که من را به خدا نزدیک کند و من نیز در این راه ثبات قدم داشته باشم،نه اینکه بعد از دو یا
سه ماه،به گناهانم روی آورم.راهی برای تقویت اراده و همچنین اگر دعایی برای شهادت وجود دارد،برایم ارسال کنید.
"ای کاش آدرس گیرندش رو برامون ارسال می کردی.ولی می دونم آدرسش با همه ی آدرس هاس دنیا فرق داشت.
شاید هم آدرسو بلدیم ولی غبار ها نمی ذاره پیداش کنیم."
گلابی نوشت:
1.مهدوی جان،تو که به سر منزل مقصودت رسیدی!این ماییم که....
2.شهید محمد مهدوی از شهدای بمب گزاری حسینیه سید الشهدای شیراز