یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
"می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ، و خدا جز به کمال ، رساندن نور خود نمی خواهد هر چند کافران را خوش
نیاید "
(سوره توبه آیه 32 )
چرا زبان طنز را برگزیده اند؟
در فضایی که عقلانیت و منطق حاکم باشد بی شک حق و حقیقت آشکار می شود. حال اگر صاحبان یک ایدئولوژی ببینند که در حال
مقهور شدن در مقابل یک ایدئولوژی برتر هستند، باید برای تن ندادن به این شکست؛ فضای رقابت را از عقلانیت و منطق تهی کنند. مثل
تماشاگران طرفدار یک تیم فوتبال که وقتی می بینند تیمشان ده تا گل خورده است و گلی نزده است، در دقایق پایانی بازی از نرده های
ورزشگاه بالا می روند و می ریزند داخل زمین بازی و یک فصل مفصل داور و بازیکنان تیم پیروز را کتک می زنند!!! این دقیقا کاری است
که صاحبان ایدئولوژی لیبرالیسم در مقابل ایدئولوژی اسلام راستین می کنند .
البته ناگفته نماند که آثار طنز سخیف و ضد ارزشی که به صورت مداوم و روزانه در کشور تولید می شوند و در عرصه ی مجازی و موبایل
ها و ... دست به دست می چرخند؛ به فرماندهان کاردان ناتوی فرهنگی که بر خلاف مسئولین فرهنگی ما، اوضاع فرهنگی کشورمان را
به بهترین وجه رصد می کنند، این پیام را ارسال کرده است: بیایید در عرصه ی طنز سرمایه گزاری کنید! هم با آن می توان تمام ارزش
هایی که موجب مقاومت این ملت در مقابل فرهنگ استکبار شده است را به سخره گرفت و تضعیف کرد و هم الی ماشاء الله مشتریش
زیاد است !
بهره گیری از تاکتیک طنز و تمسخر، امری با قدمت زیاد است :
یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون
شاید ابتدا ی امر، این آیه در ذهن ما گروهی را مجسم کند که کنار خیابان ایستاده اند و برای تفریح و سرگرمی به پیامبران متلک می
اندازند و قاه قاه می خندند؛ ولی اگر در مقابل پیامبران، دشمنان حق و حقیقت را در نظر داشته باشیم؛ متوجه خواهیم شد که موضوع
تمسخر، هرگز بی حساب و کتاب نبوده است و بی شک قسمت مهمی از برنامه ی مقابله با پیامبران الهی بوده است تا از گرایش مردم
به ایشان جلوگیری شده و منافع طاغوتیان حفظ شود.
چرا امام هادی؟
برای راه اندازی یک سلسله توهین، ابتدا باید کمترین حساسیت را بر انگیخت تا بتوان فرصتی برای تنفس گرفت، فضا را سنجید و کار را
ادامه داد. حالا اگر نعوذ بالله من و شما بخواهیم از میان امامان معصوم یکی را برای این موضوع انتخاب کنیم، کدام یک را بر می گزینیم؟
یکی از اعضای این کمپین با زبان طنز، نادانسته از گوشه ای از دلایل این انتخاب هوشمندانه رمزگشایی کرده است. " آخه خدا وکیلی
این امام نقی چه گناهی کرده ؟ نه باباش امام رضا بوده؛ نه پسرش امام زمان هست ... "
برای تامین هدف تضعیف اعتقاد شیعیان به مهدویت باید درمیان ائمه، امامی را انتخاب کرد که از لحاظ تاریخی کمترین میزان اطلاع از او در
دسترس باشد و به زمان حیات امام زمان (عج) نزدیک باشد تا از این طریق بتوان به مخاطب اینگونه القا کرد که وقتی وجود و اهمیت این
امام، زیر سوال است آیا اعتقاد به امامی که بیش از هزار سال سن دارد و قرار است بیاید و جهان را پر از عدل و داد کند زیر سوال
نیست؟!
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...
بر دلم ترسم بماند آرزوی وصل یار...
تشنه ی دیدار یارم،ای عجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا...
حسین جان:
از ما نیاز می رسد و از تو ناز.....
درد سری شده سفر کربلای ما....
مانند طفل دربدری گریه می کنم...
مثل گدای پشت دری گریه می کنم...
بار مرا کسی نخریده!تو می خری؟
بار مرا بخر!نخری...گریه می کنم...
از چند جا شکسته پرم،ای شکسته بند!
از غصه ی شکسته پری گریه می کنم...
جان همان که زائر بابا نشد،مرا
یک کربلا ببر...
نبری،گریه می کنم....
گلابی نوشت:
1.دلم گرفته...
امروز دومین کاروان کربلای رهپویان،عازم شدن.
2.قسمتی از دست نوشته های استادمون در وبلاگ بازمانده تنها:
" اینکه بری یه منطقه مقدس و زیارتی یا نری هیچکدومش بتنهایی نه لیاقته نه بی سعادتی . کلا وظیفه مقدسات برای دنیای ما دو چیزه . یکی آرامش دادن بارواح متلاطم و بحران زده و دنیا خو گرفته ما که این مدل ارامش نه توصیفیه نه تشریحی بلکه صد در صد چشیدنیه و عده ای هیچوقت نخواهند چشید . خب این اولیش
دومیش هم زنگار شستن از قلوب سیاه شده و بعد تصمیم های جدید برای تغییرات در نوع زندگیو تصحیح رفتار ها و ارتباطاتت با خدا و خودت و خلق خدا یعنی رفتار هایت بیشتر انسانی و دینی بشود
لذا چه خوبست تمرکز ذهنی کنیم برای گرفتن بیشتر سیگنال های ارامشی و برای گرفتن تصمیمات مهم تغییراتی و از همه مهمتر برای دعا کردن برای همممهههههه "
این نوشته جزء آخرین دست نوشته های مهندس شهید محمد مهدویه:
من یک دانشجوی 20 ساله هستم و الان متوجه شده ام این راهی که من می روم به سر منزل مقصود (شهادت) من را نمی رساند،هر
روز که زندگی نامه ی شهدا را مطالعه می کنم نا امید تر می شوم.
هر چه تلاش می کنم،پس از اندکی تمام ذخایر معنوی خود را به واسطه ی یک گناه از دست می دهم و باز هم نا امیدی.در این سال ها
بعد از نماز فقط برای دنیایم دعا می کردم.ولی اکنون می بینم این دنیا پشیزی ارزش ندارد.خواهشمندم مرا راهنمایی کنید که علاوه
براینکه من را به سر منزل مقصود برساند،همراه با ثبات قدم باشد.
من سال هاست ریش می گذارم و پیراهنم را رو می اندازم و دکمه ی یقه ام را می بندم،ولی فلسفه اش را نمی دانم.
اگر امکان دارد برایم یک راه خوب ارسال کنید که من را به خدا نزدیک کند و من نیز در این راه ثبات قدم داشته باشم،نه اینکه بعد از دو یا
سه ماه،به گناهانم روی آورم.راهی برای تقویت اراده و همچنین اگر دعایی برای شهادت وجود دارد،برایم ارسال کنید.
"ای کاش آدرس گیرندش رو برامون ارسال می کردی.ولی می دونم آدرسش با همه ی آدرس هاس دنیا فرق داشت.
شاید هم آدرسو بلدیم ولی غبار ها نمی ذاره پیداش کنیم."
گلابی نوشت:
1.مهدوی جان،تو که به سر منزل مقصودت رسیدی!این ماییم که....
2.شهید محمد مهدوی از شهدای بمب گزاری حسینیه سید الشهدای شیراز
علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب،به دلایل طبیعی می میرد.
اما هر کس بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد،تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد.
ماهی به خاطر آب خودش را می کشد!
خشم....عجز....تنهایی....
این ها لغاتی علمی نیستند.
"ارمیا" ماهی بی دست و پای حلال گوشتی شده بود روی زمین!
گوشهایش صدای ارمیا را به صدای استادان ترجیح می داد.
دستانش موقع دست دادن و لب هایش موقع بوسیدن – با شرمی بی معنی – ارمیا را ترجیح داد.
ارمیا
نخستین کتاب رضا امیرخانی است که در سال 1372 منتشر شد و تاکنون به چاپ چهارم رسیده است. نام کتاب از شخصیت اصلی آن وام گرفته شده.
گلابی نوشت:
1.در مورد داستانش توضیح ندادم که خودتون بخونید!
2.توصیه می کنم حتما بخونیدش!
3.قیمت کتاب هم مناسبه!
4.این کتاب رو یکی از دوستانم بهم هدیه دادن.
5.قسمت هایی از کتاب که خودم دوس داشتم:
"باز هم مکث همیشگی ارمیا. به این جای نماز که می رسید صورتش در هم می رفت. فکری به پیچیدگی و در هم ریختگی موهایش به جای روی سر ، توی سرش ریشه می دواند:
- من چه ربطی به بندگان صالح خدا دارم؟ شاید خدا خواسته مرا مسخره کند. من با ...
و بعد گناهان کوچک و بزرگش را به یاد می آورد. خجالت مثل برق گرفتگی می لرزاندش و بعد هم متوجه مکث زیادش می شد.
- السلام علیکم و رحمه الله و برکاته."
بقیشم نمی گم که بیشتر از این لو نره!
6.راستی این کتاب از جمله کتابهای سوره مهره،و جزء کتابهای زرینه!
7.دوستانی که این کتابو می خونن یا قبلا خوندن،لطفا نظرشونو راجب این کتاب بگن.
همین!
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
ماه عزای فاطمه روح مُحرم است!
خون گریه کن ز غم،که عقیق یمن شوی
رخصت دهد خدا که تو هم سینه زن شوی
در فاطمیه از دل و جان گریه می کنیم
همراه با امام زمان گریه می کنیم
در فاطمیه رنگ جگر سرخ تر شود
آتش فشان غیرت ما شعله ور شود
شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود
وقتی که حرف کوچه و دیوار می شود
لعنت به آنکه پایگذار سقیفه شد
لعنت به هر کسی که به ناحق خلیفه شد
لعنت بر آنکه برتن اسلام خرقه کرد
این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد
تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست
هر کس محب فاطمه شد،قوم وخویش ماست
ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم
راضی به ترک و نهی تبرا نمی شویم
قرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است
هر کس جدا ز این دو شود،اهل بدعت است
ما همکلام منکر حیدر نمی شویم
«با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم»
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم
فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم
ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد
از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم
از اما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم
جان برکفان جبهه ی فتوای رهبریم
از جمعه ای بترس که روز سوارهاست
پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست
از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست
فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست
از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم
از هرم عشق مالک ومقداد می شویم
گلابی نوشت: