سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علم باطن رازی از رازهای خدای وحکمتی از حکمت های الهی است که در دلهای هر یک از اولیای خود که بخواهد می نهد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مدیر وبلاگ
 

آمار واطلاعات
بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 160197
کل یادداشتها ها : 86
خبر مایه

موسیقی


 

hossein

غلغله ایست در خانه سلیمان بن صرد خزایی.عده ای دیر آمده اند ، در پشت در ایستاده اند.

سلیمان از جا بر می خیزد و غلغله فرو می نشیند.سلیمان آغاز می کند:"معاویه مرده و کار را به یزید سپرده است.این فرزند نیز-همچون

که پدر-شایسته خلافت نیست.و حسین عیله اسلام بر یزید شوریده و به سمت مکه خروج کرده است.او اکنون نیازمند یاری

شماست.شما که شیعه او هستید،شما که شیعه پدر او بوده اید.پس اگر می دانید که اهل یاری و مجاهدتید،برایش نامه بنویسید و

اعلام بیعت کنید.والسلام."

سلیمان می نشیند و حرفی که در گلوی حبیب،گره خورده است،او را از جا بلند می کند:

"اگر می ترسید از ادامه راه،اگر رفیق نیمه راه می شوید،اگر بیم ماندن دارید،اگر احتمال سستی می دهید،پا پیش

نگذارید،همین!!"

تردید چند تن در زیر دست و پای تایید عموم گم میشود و همه یک صدا فریاد می زنند:

"ما بیعت می کنیم.

ما نامه می نویسیم.

می کشیم و کشته می شویم.

جان و مالمان فدای حسین."

سلیمان کاغذ و قلمی را که از پیش تهیه کرده است می آورد و شروع می کند به نوشتن.

پس از اتمام آن شروع به خواندن نامه می کند و پس از آن فریاد و غوغا و تحسین در گوش خانه می پیچد.

سلیمان در میان جمعیت راه می افتد و تا از تک تک افراد تاید نمی گیرد،نامشان را ثبت نمی کند.

کوفه آبستن حادثه است.رفت و آمد ها،دید و بازدید ها و حرف و سخن ها به سان اولین باد هاییست که ظهور حتمی طوفان را وعده می

دهند.

حبیب،آرام و با احتیاط از کنار آهنگری ها می گذرد و بغضی سخت،گلویش را می فشارد.

این همه سلاح،این همه تجهیزات،برای جنگ با کی؟برای جنگ با چند نفر؟؟

حبیب،چهره تک تک آهنگر ها را که در کوره می دمند،یا با پتک بر آهن گداخته می کوبند،از نظر می گذراند و با خود می اندیشد:

"کاش دل های شما به این سختی نبود...کاش لا اقل همانند آهن بود...

تو،تو و تو که برای حسین نامه نوشتید،از او دعوت کردید،با او بیعت کردید،چگونه اکنون بی هیچ شرم و حیایی برای دشمن او سلاح می

سازید؟؟ تو چگونه دلت می آید خنجری بسازی که با آن...."

حبیب هم چنان آرام و بی صدا می گذرد و قطرات اشک از لا به لای شیارهای صورتش می گذرد و ریش های سپیدش را می شوید....

 

گلابی نوشت:

1.منبع:

از دیار حبیب:سید مهدی شجاعی

2.حجه الاسلام میر باقری:

مومن سر بزنگاه خودشو نشون میده!

قیام امام حسین،وسیله ای بود که نماز خونا و مسجدیا امتحان بشن!
قصه کوفه فقط برا کوفیا نیست!باید گرفتاری های مردم کوفه رو از زندگیمون دور کنیم!
مردم کوفه،امام رو دوست داشتن،اما یه چیزایی رو بیشتر از امام دوست داشتن!علاقشون به امام در حدی نبود که تو امتحان نمره بیارن!

3.و رسید اون روزی که فقط 3 روز تا محرم مونده......

و هنوز زندم....

4.ال2آ

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ